رفتیم بلیت کانادا بگیریم زنه میگه سیاحتیه؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ زیارتیه میخوام برم امامزاده سید ریچارد
رفتیم سر خاک یکی از فامیلامون ساکت نشستیم پسر خاله ام میگه ساکتی!!! پــــ نه پـــــــ بلند شم برات سیا نرمه نرمه رو بخونم
يارو عکسمو ديده ميگه:اااا دماغ خودته اين؟
پـَـَــــ نــه پـَـَــــ دماغ اجدادمه که بيني به بيني، نسل به نسل منتقل شده الان رسيده به من!!!!
با دوستم رفتيم تو يه مغازه ي شلوغ که عسل طبيعي ميفروشه؛ نوبت ما که ميشه طرف ميگه:شمام عسل ميخواين!؟ ، پـَـَـــ نــه پـَـَـــ دوتا زنبوريم اومديم استخدام شيم
تو بهشت زهرا دنبال قبر یکی می گشتیم. یه ادم خوشحال اومده داره با ما رو سنگ قبرا رو می خونه. بعد میگه دنبال قبر کسی می گردین؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ دستیار عزرائیلم اومدم ببینم کسی زود تر از موقع نمرده باشه
زنگِ خونه رو میزنم مامانم میپرسه میخای بیایی تو ؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام ببینم اف ف سالمه یا نه
صبح رفتم کنکور بدم .مراقب میگه تو هم اومدی کنکور بدی؟ پـَـَـ نه پـَـَـ اومدم اینجا برم دسشویی
ماشینم بنزین تموم کرد وسط جاده, واستادم دم جاده یکی 2 لیتر بنزین از ماشینش بهم بده که فقط خودمو برسونم به یه پمپ بنزینی, یکی زد بقل گفت آقا بنزین برای ماشینت می خوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام باهاش خودمو آتیش بزنم
رفتیم پایگاه انتقال خون میگه شمام اومدین خون بدین؟پـــ نه پــ ما پشه ایم اومدیم مهمونی...!!!
ساعت 5-4 صبح زنگ زده..گوشی رو برداشتم به زور دارم جواب میدم..میگه خواب بودی؟؟پـَـَـ نــه پـَـَــــ داشتم سر گلدسته ی مسجد محلمون اذان میگفتم صدام گرفته
خونمون رو عوض کردیم به بابام میگم کی واسه خونه خط میگیری؟
میگه خط تلفن؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ خط نستعلیق روزی دوبار هم از روش بنویسیم
برای طرح یه شکایت رفتم کلانتری طرف می گه از کسی شکایت دارین ؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ
اومدم فرار مایکل اسکافیلد رو از فاکس ریور گزارش کنم
تو این گرما که سگ تب میکنه رفتم سوپر مارکت میگم یه ایستک بدید یارو میگه خنک باشه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ گرم بده میریزم تو نعلبکی خنک بشه!
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط مهدي كبريا در تاریخ 1348/10/11 و 9:27 دقیقه ارسال شده است | |||
damet garm rasool maei |
این نظر توسط مهدی تاجیک در تاریخ 1348/10/11 و 20:15 دقیقه ارسال شده است | |||
رسول عالی بود کلی خندیدم |
درباره ما
بکوش و دانشی بیاموز و پرتوی افکن/ که فرصتی که تو را داده اند ،بی بدل است/ دل پاکیزه به کردار بد آلوده مکن/ تیرگی خواستن از نورگریزان شدن است ............................... فرصت را از دست ندهیم/ اینک/ اندک فرصتی است برای دانستن/ اندک فرصتی که تو میتوانی مرا دانایی هدیه دهی/ و من نیز تو را/ اندک فرصتی که بیشتر بدانیم/ فرصتی برای زدن تیشه بر ریشه نادانی است/ تیشه بر ریشه تاریکی/ تیشه بر ریشه ناپاکی/ فرصتی برای باهم بودن/ مهربانی و عشق ورزیدن/ زیبا نگریستن و زیبا سرودن/ فرصتی در پیش است اینک/ اندک/ فرصتی برای گذشته هایمان را دیدن/ فرصتی برای اندیشیدن/ فرصتی برای خود را دیدن و ندیدن/ فرصتی برای یک انتخاب/ فرصتی برای یافتن راستیها/ فرصتی برای ... . . . فرصت را از دست ندهیم/ لحظه ای شاد تقدیم تو باد/ نور و روشنایی نیز هم.
اطلاعات کاربری
نویسندگان
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت