سوار خط اتوبوس تجریش راه آهن شدم به خدا به طور هم زمان 12 نفر با لهجه های مختلف با موبایل صحبت می کردن در ضمن رادیو اتوبوس هم روشن بود 1 لحظه فکر کردم تو مقر سازمان ملل تو قسمت مترجم ها هستم
با آرامشم اعتماد پشه رو جلب کردم و بعد کشتمش. از این دورویی خودم بیزارم
خونه بغلیمونو دارن میسازن افغانیه صبح ها با صدای فینش بیدارم میکنه شب هم با صدای فینش میفهمم رفت بخوابه! همچینم فین می کنه می گم الان مغزش میاد بیرون
بازم ریختن ماهواره ها رو جمع کردن اینا که داشتن از آسانسور میومدن بیرون نصاب داشت میرفت تو ، با هم سلام و علیک هم کردن، ایندفعه رکورد شکسته شد کلا 8 دقیقه ماهواره نداشتیم
رفتم درمونگاه به دکتره میگم گردنم درد میکنه یه آمپول بزن زود خوب بشم... میگه اگه آمپول بزنم تا برسه به گردنت طول میکشه، واست قرص مینویسم به گردنت نزدیکتره زودتر خوب میشه
سرجلسه امتحان دختره هراسون اومده نشسته صندلى جلوييم کلشو چرخونده سمت من با يه قيافه مستأصل ميگه: شرمنده ام به خدا اما من ديشب مراسم نامزديم بود نرسيدم هيچى بخونم خيلى استرس دارم ميشه شما اگه تونستين کمکم کنين؟
منم گفتم چرا که نه! ـ
خلاصه سرجلسه با هزار مکافات جوأب گزينه هارو نوشتم رو دستمال کاغذى بهش دادم! ـ
از جلسه اومدم بيرون دختررو به دوستم نشون دادم گفتم اين بنده خدا نامزديش بوده هيچى نخونده بود من بهش رسوندم.. دوستم سرخ شد چشاش از حدقه زد بيرون! ميگم چى شد؟! ميگه اين شنبه هم به من همينو گفت کلى تقلب بهش رسوندم.. متقلبه داريم؟
طرف 130 میلیارد تومن از بانک پول گرفته پس نداده، بعد رئيس بانک مرکزی میگه البته ما برای فشار بر این فرد اقداماتی انجام دادیم از جمله اینکه هیچ شعبه ای از این پس برای ایشون دسته چک صادر نخواهد کرد
دوتا تیشرت خریدم یکی دو ایکس لارج یکی اسمال.جفتشم اندازمه
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط بی نام در تاریخ 1348/10/11 و 6:53 دقیقه ارسال شده است | |||
از نظر انسانها، سگها حیوانات با وفا و مفیدی هستند؛ اما از نظر گرگها، سگها گرگهایی بودند که تن به بردگی دادند تا در آسایش زندگی کنند!!!
|
درباره ما
بکوش و دانشی بیاموز و پرتوی افکن/ که فرصتی که تو را داده اند ،بی بدل است/ دل پاکیزه به کردار بد آلوده مکن/ تیرگی خواستن از نورگریزان شدن است ............................... فرصت را از دست ندهیم/ اینک/ اندک فرصتی است برای دانستن/ اندک فرصتی که تو میتوانی مرا دانایی هدیه دهی/ و من نیز تو را/ اندک فرصتی که بیشتر بدانیم/ فرصتی برای زدن تیشه بر ریشه نادانی است/ تیشه بر ریشه تاریکی/ تیشه بر ریشه ناپاکی/ فرصتی برای باهم بودن/ مهربانی و عشق ورزیدن/ زیبا نگریستن و زیبا سرودن/ فرصتی در پیش است اینک/ اندک/ فرصتی برای گذشته هایمان را دیدن/ فرصتی برای اندیشیدن/ فرصتی برای خود را دیدن و ندیدن/ فرصتی برای یک انتخاب/ فرصتی برای یافتن راستیها/ فرصتی برای ... . . . فرصت را از دست ندهیم/ لحظه ای شاد تقدیم تو باد/ نور و روشنایی نیز هم.
اطلاعات کاربری
نویسندگان
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت